دعا کون برای مامانی ونداد من
سلام ونداد قشنگ مامان
الان نمی دونم چند سالته که داری این نوشته های منو می خونی ولی دوست دارم قشنگ بخونی
وندادی الان درست 9 ماهت تمام شد و وارد 10 ماهگی شدی نمی دونی که چه قدر شیطونی ما دیشب با بابات رفیتم هایپر استار و تو نمی دونی چقدر شیطونی کردی نشسته بودی روی اون صندلی ها هی به همه چیز دست می زدی ونداد درست از روز 10 فروردین ماه بود که تو دیگه بای بای کردی به همه بای بای می کردی حتی موقعی که داری شیر می خوری هم بای بای می کنی همه می خندن راستی دیگه من خوب می شناسی تا میری بغل کسی سریع خودتو پرت می کونی که می خوام بیام بغل مامانم من آرزوی چنین صحنه ای رو داشتم .
ونداد از تو یک خواهش می کونم برای مامانی دعا کون مامانی دو روز دیگه میره بیمارستان بخوابه برای عمل دعوا کون چیزیش نباشه دعوا کون خوب بشه مامانی الان تو رو نگه می داره من که الان دارم اینو برات می نویسم تو الان پیش مامانی هستی مامانی برات خیلی زحمت می کشه انقدر دوست داره تو صداش کونی ونداد من براش با اون دل کوچولوت دعوا کون دعوا کون مامانی خوب بشه باز هم تو رو نگه داره باشه مامانی.
الان دارم اینو می نویشم نمی دونم چی می شه فقط از خدا می خوام بهم کمک کونه و مامانمو و همه مریضا رو شفا بده .آمین یا رب العالمین